بازدید امروز : 121
بازدید دیروز : 95
نقد هفته نامه سلامت/16
نگاه روانشناسان به مقوله شادی متأثر از آموزه های ترجمه ای تهی از معنویات و منحصر در شادی های ظاهری است تا جایی که حتی به تبع این ترجمه و به جای فهم و تأمل در سخن عارفان حق پرستی که گریه را بر هر درد بی درمان دوا می دانستند، می گویند «خنده بر هر درد بی درمان دواست»
و علی رغم اینکه آن عارفان، کیفیت و جهت آن گریه هدفمند را به روشنی بیان کرده اند اما این روانشناسان مقلد آموزه های غربی گاهی تأکید می کنند که بی دلیل، به هر بهانه ای الکی و بلند بخندید!
در این باره قبلاً اظهار نظرات برخی روانپزشکان و جامعه شناسان در هفته نامه سلامت را مفصّل مورد نقد و بررسی قرار دادیم(1)
این بار به نقد و بررسی یک پرونده دیگر در این رابطه می پردازیم.
در شماره 539 این هفته نامه، پروندهای درباره تأثیر مثبت شادیهای جمعی بر سلامت جسم و روان گشوده شده است(2) که در آن یک روانپزشک عضو کمیتههای رواندرمانی و رسانه انجمن روانپزشکان ایران می گوید: «متأسفانه ما در فرهنگمان خیلی بهانهای برای شادیهای جمعی نداریم و شاید به همین دلیل هر از چند گاهی اتفاقهایی مثل به نتیجه رسیدن یک مذاکره یا جشنهایی مثل چهارشنبهسوری و بُرد یک تیم ورزشی ملی بهانهای میشود تا مردم برای ابراز شادی به خیابانها بیایند و در کنار هم جشن بگیرند ... و روانپزشکان گاهی به مراجعان خود توصیه میکنند در جمعهای شاد حضور داشته باشند.»
سپس در ادامه به روز جهانی خنده و راه اندازی انجمن های خنده درمانی در برخی کشورها اشاره می کند و اینکه چرا ما در کشورمان چنین انجمن هایی نداریم.
وی همچنین معتقد است «مردم ما آنقدر که به حضور در مراسم عزاداری اهمیت میدهند، برای حضور در مراسم شادی اهمیت قائل نیستند. مراسم عزاداری مثل عاشورا و تاسوعا در کشور ما با برنامه و مناسک خاص در هر منطقه و هر شهری برگزار میشود اما آیا برای مناسبتهای شاد مذهبی مانند جشن مبعث یا جشن غدیر نیز چنین مراسم و مناسکی با چنین وسعتی داریم؟ آیا این روز با شیوههای مختلف در شهرهای مختلف و با آداب خاصی جشن گرفته میشود؟»
البته این سخن وی درست است و تلاش هایی هم در این چند سال اخیر برای باشکوه تر و فراگیرتر برگزار شدن جشن های مذهبی انجام شده است اما اگر ایشان توقع دارند که این جشن ها به سبک و سیاق جنگولک بازی های چهاشنبه سوری، بُرد تیم ملی و دکّان های خنده درمانی کشورهای غربی برگزار شود، تصوّر غلطی است.
در مقاله ای دیگر از همین روانپزشک در همین شماره از هفته نامه سلامت(3) به نقش رسانه در شادی مردم پرداخته می شود که در مقدمه و نتیجه آن، برنامه خندوانه به عنوان یک الگوی موفق در این زمینه معرفی شده است و به نوعی خنده غافلانه و سرگرم کردن مردم به هر وسیله ای، برای فراموشی مشکلات مورد تأیید قرار می گیرد: «در دوران رکود اقتصادی آمریکا بین سالهای 1930 تا 1939 میلادی، بهترین کمدیهای کلاسیک سینما ساخته شد. کارگردانهای بزرگ تاریخ سینما به سفارش دولت سعی میکردند با ساختن فیلمهای شاد مردم را سرگرم کنند تا در فکر مشکلات اقتصادی خود غرق نشوند.»
وی سپس در آسیب شناسی اینکه «چرا شاد نیستیم» می گوید «در فرهنگ ما خندیدن زیاد نشانه سبکسری و جلف بودن تلقی میشود ... این فرهنگ حتی در باورهای مذهبی برخی از مردم ما هم به غلط نفوذ کرده است.»
این روانپزشک عضو کمیته رسانه انجمن روانشناسان ایران در ادامه آسیب شناسی خود همچنین معتقد است «تقریبا همه چیز به سیاست گره خورده و بسیاری از مردم کشور ما سیاستزده شدهاند. هر جا مینشینند از سیاست، تورم، قیمت ملک و ارز و... حرف میزنند. در حالی که این حرفها دردی را دوا نمیکند. این حرفها معمولا ناامیدکننده است و شایعات مالی اقتصادی و سیاسی باعث ترس و نگرانی و غم مردم میشود. لطیفههای ما نیز تغییر کرده و حول و حوش اختلاس و بانک و سیاست است.»
و در پایان فرهنگ سازی از نوع خندوانه ای را به عنوان یکی از راهکارها ارائه می دهد.
این در حالی است که در فرهنگ ایرانی و اسلامی ما به جای تخدیر جامعه به منظور فراموشی و ندیدن مشکلات، سعی بر این است که به وسیله تغییر نوع نگاه افراد به دنیای مادی، بالا بردن افق نگاه مردم و توسعه وجودی آنان، مشکلات برای همیشه در پیش رویشان خوار و حقیر شود، نه اینکه تخدیرگونه و به سبک تأثیرگذاری موقت قرص های مسکّن، مشکلات را نبینند!
نقد دیگر بر سخنان این قبیل روانپزشکان و روانشناسان این است که ما آن «هجو»ی که سعی در غافل نمودن جامعه از مشکلات اقتصادی و سیاسی و ... را دارد را قبول نداریم، اما هنر «طنز» این است که به جای فراموشی این معضلات تلخ، آن را در قالب یک لعاب شیرین مورد نقد و افشاگری قرار می دهد و به جامعه جرأت مطالبه از حاکمیت در این زمینه را ارزانی می دارد.
البته بنده نمی گویم باید برنامه خندوانه تعطیل شود، بلکه معتقدم این برنامه ظرفیت آن را دارد که یک برنامه «طنز» باشد و باید مراقب بود که به سمت «هجو» نرود. هجویات سعی در فراموشی و پرده پوشی روی واقعیات دارد ولی طنز با برنامه و پشتوانه فکری قوی، مهارت مواجهه و درک و تحلیل درست واقعیات به ظاهر تلخ را به بیننده می دهد.
اما اینکه در این آسیب شناسی ها گفته می شود عزاداری هایمان بیش از شادی هایمان است، جای سؤال است که مگر شما در این عزاداری ها ناشادی می بینید؟ بله، وقتی این قبیل متخصصان، شاخص شادی را منحصر در انواع تظاهرات شادی ظاهری(مانند بلند خندیدن و بالا و پایین پریدن و ...) می بینند نباید هم شادکامی واقعی و درونی عزاداری حسینی را درک کنند!
در این زمینه با استناد به مطالب دیگر همین هفته نامه به معرفی نشانه های شادی واقعی و درونی حاصل از این عزاداری ها می پردازیم که یکی از آثار و برکات آن، ارتقاء سطح ایمان و سلامت معنوی جامعه است:
همدلی و همراهی مردم با یکدیگر
توانمندی جامعه دینی برای اداره جامعه
رشد و مصونیت های اخلاقی جامعه به واسطه ارتباط گیری با پیشوایان دینی(4)
افراد واجد سلامت معنوی، رفتار خودتخریبگرانه(مانند خودکشی، سیگار کشیدن و مصرف مواد مخدر) کمتری از خود بروز میدهند، استرس کمتری دارند و رضایت کلیشان از زندگی بیشتر است.
معنویت افسردگی را کاهش میدهد، فشار خون را بهبود میبخشد و دستگاه ایمنی را تقویت میکند.
مذهب و ایمان میتواند به بهبود سلامت و مقابله با بیماریها کمک کند.
حمایتهای اجتماعی برای یاری رساندن به دیگران و مهارتهای کنارآمدن با مشکلات و بیماریها از طریق دعا و توسّل به مقربان درگاه الهی را فراهم می کند.
ایمان، به افراد حسی از هدفمندی می دهد و اصول راهنمایی برای زندگی را در اختیار آن ها می گذارد.
هنگامی که خانوادهها با موقعیتهای سخت مانند مشکلات سلامت اعضایشان روبرو میشوند، اعتقادات و اعمال مذهبی میتواند به آنها کمک کند با احساس عجز و ناامیدی مقابله کنند، معنا و نظم را به زندگیشان بازگردانند و حسی از تسلط بر موقعیت را به دست آورند.(5)
و از همه مهمتر در شماره 543 این نشریه به معرفی عینی کارکردهای اجتماعی مناسک سوگواری در ماههای محرم و صفر پرداخته می شود که جا دارد به خلاصه ای از آن در همین فرصت اشاره کنیم:
«... این ماهها تاثیر زیادی در زندگی اجتماعی مردم دارد. در ماه محرم و صفر خواستگاری و ازدواج و جشنهایی که توام با شادی است برگزار نمیشود ... اما یک خاصیت پنهانی در این ماهها وجود دارد و آن اینکه مردم را از محیط خانه به بیرون میکشاند. افراد به مساجد میروند و در هیاتهای عزاداری حاضر میشوند و ارتباط بیشتری با هم پیدا میکنند. حتی دیدار افراد با یکدیگر میتواند زمینهساز بعضی از آشناییها باشد ...
در ایام محرم، همکاری دستهجمعی بین مردم دیده میشود... فضای ماه محرم و صفر مردم را دور هم جمع و مشارکت جمعی ایجاد میکند. این 2 ماه ارزش معنوی والا و کارکرد مثبتی برای ما دارد.
گرچه این همکاریها در ماههای عزا و سوگواری صورت میگیرد ولی شور و شوق زیادی بین مردم ایجاد وخلاءها را پر میکند.
جامعهشناسان غربی یکی از خلاءهای جامعه غرب را نبود مناسک مذهبی میدانند. البته گاهی در کلیساها مراسم بسیار محدودی دیده میشود ولی این مراسم عمدتاً انفرادی هستند و مشارکت زیادی در آن دیده نمیشود. حتی جشن کریسمس نیز خیلی کوتاه است و ویژگی جمعهای خانوادگی ما را ندارد.
سوگ و گریه و زاری عزاداران در ماه محرم و صفر متفاوت از ناراحتی و گریهای است که در طول سال ممکن است وجود داشته باشد. این گریه کاملا هدفمند است و عزاداران برای موضوع خاص و فردی ارزشمند اشک میریزند. در واقع، در دل عزاداران حسی است که این کار توام با نوعی ثواب است.
بعد از پایان ظهر عاشورا که تقریبا شور اولیه جمعیت فروکش میکند، افسردگی و ناراحتی در مردم دیده نمیشود، بلکه شعف و رضایت را مشاهده میکنیم. این شعف، شادی و سرخوشی نیست بلکه احساس درونی مثبتی است نسبت به کاری که انجام شده است. غم و اندوه در محرم و صفر به آرامش درونی تبدیل میشود و افراد کاملا این حس را دارند که انگار باری از روی دوش آنها برداشته شده است.
محرم و صفر کارکرد دینی، همبستگی، همکاری و مساعدت و کنار هم جمع شدن افراد، کمک کردن به هم و انجام کارهای دستهجمعی، ایجاد شادی و نشاط معنوی و تقویت روان دارد ...
همه جای دنیا اسطورهها حالت تقدّس دارند. اسطورهها از نظر انسانی همیشه قابل تکریماند. وقتی وارد فضای دینی میشویم، بحث انسانی سرجای خودش باقی میماند و بحث دینی هم به آن اضافه و اسطوره تکمیل میشود. مثلا جوانهای ما از مرام حضرت ابوالفضل(ع) حس غرور پیدا میکنند ... گمشدهها و جوانمردانی مانند حضرت ابوالفضل(ع) گرچه همیشه همراه انسانها هستند ولی در ماه محرم به افراد نزدیکترند و حضورشان لذتبخشتر.
جایگاه ائمه ما الهی است و نزدیک شدن به آنها آرامش را تقویت میکند. محرم و صفر به خیلی از ابعاد زندگی ما مرتبط است. همه افراد در هر گروه سنی و هر جنسی سهمی از این ماه دارند و فضای این 2 ماه نیاز جامعه ماست...»(6)
نکته آخر اینکه به راستی کشورهای دیگر چقدر حاضرند خرج برنامه هایی کنند که چنین تبعات و آثار و برکاتی در جامعه داشته باشد؟ وحدت و همدلی را تقویت کند و به کاهش آسیب ها و معضلات اجتماعی بیانجامد.
و جالب اینکه در جامعه دینی ما اکثراً این خود مردم هستند که هزینه های این برنامه ها را با جان و دل روی هم می گذارند و یا اینکه آحاد مردم دوستار اهل بیت(علیهم السّلام) و حاکمیت با مدد یکدیگر به تأمین هزینه این برنامه ها می پردازند.
حال باز هم کسی هست که فریب شیاطین تهی از معنویات و شادی واقعی را بخورد و بگوید که «به جای خرج کردن برای اینگونه برنامه ها و اطعام و نذری دادن ها و ... به فقرا کمک کنید»؟
اول اینکه فقر فقط فقر مادی نیست؛ خودمان فقیر معنویات و شادی واقعی و آرامش درونی هستیم و با صرف اینگونه هزینه ها در واقع دسته جمعی به یکدیگر کمک می کنیم.
دوم اینکه در همین آیین های پرخیر و برکت عزاداری حسینی است که فرهنگ ایثار و نوع دوستی در جامعه تقویت می شود و چه بسا صندوق های قرض الحسنه به واسطه همین آشنایی ها و دور هم جمع شدن ها تأسیس می شود و به چه افراد بی بضاعتی که کمک نمی شود، چه جهیزیه هایی که تأمین نمی شود، چه مجموعه های خیریه ای که تأسیس نمی شود، چه دیه هایی که پرداخت نمی شود و ...
پی نوشت ها:
2- شادیسم!
3- چرا شاد نیستیم؟ چگونه میتوان شادتر بود؟
4- پیاده روی اربعین از منظر روانشناسی
6-کارکردهای اجتماعی محرم و صفر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک